دانلود تحقیق عقلانیت معرفت از دیدگاه علم شناسی پوپر”رایگان”

نویسنده:

بخشی از کتاب

چکیده

نظریه پوپر بر مبنای نقدگرایی شکل گرفته است. او پایه‌ای‌ترین عنصر عقلانیت را انتقاد می‌داند. با این نگرش، نظریه‌ای معقول است که در برابر انتقادها مقاومت کند. پوپر معتقد است،‌ همه چیز حتی امور اخلاقی، اجتماعی و سیاسی باید نقادی شود. این فلسفه پیامدهای مثبت بسیاری در مباحث معرفت‌شناسی دارد. برای نمونه،‌ نفی حجیت مشاهده و حس، سنت‌گریزی،‌ تشجیع در نظریه پردازی و … البته با این وجود انتقاداتی نیز بر این نظریه وارد است.

نخست این که پوپر با وجود اصرار بر واقع‌گرایی، در تفسیر آن اطمینان را سلب می‌کند؛ زیرا او می‌گوید راه اثبات معتبری برای واقعیت وجود ندارد. در اصل تلاش برای برهانی کردن واقعیت،‌ رویکردی اشتباه به مسئله‌ای بدیهی است. از طرف دیگر، در این روش‌ معیاری برای حقیقت وجود ندارد. با این دید مفاهیم بدیهی نظیر؛ نزدیکی به واقعیت و دوری از آن،‌ معنای خود را از دست می‌دهند. این کتاب با معرفی اجمالی اندیشه پوپر،‌ پیامد‌ها و برخی انتقادهای وارد بر آن را بررسی می‌نماید.
این مجموعه که توسط کانون اندیشه جوان منتشر شده است، شامل بخش‌های زیر می‌باشد:

فهرست مطالب

– مقدمه‌

– فصل‌ اول‌: ریشه‌های‌ توجه‌ به‌ عقلانیّت‌

– فصل‌ دوم‌: انتقال‌ از ابطال‌پذیری‌ به‌ عقلانیّت‌

– فصل‌ سوم‌: در جستجوی‌ معیار برای‌ عقلانیّت‌

– فصل‌ چهارم‌: بازسازی‌ نظریه‌ شناخت‌ براساس‌ معیار نقدپذیری

– فصل‌ پنجم‌: واقعیت‌ در منظر عقلانیّت‌ پوپری‌

– فهرست‌ منابع‌

 

مقدمه

پوپر یکی‌ از علم‌ شناسان‌ و معرفت‌شناسان‌ پرتلاش‌ و خلاِّ قرن‌ بیستم‌می‌باشد. وی‌ آثار متعددّی‌ از خود به‌ جا گذاشته‌ است‌ که‌ کتاب‌ «منطق‌ اکتشاف‌علمی‌» در زمینه‌ علم‌ شناسی‌ و دو کتاب‌ «فقر تاریخیگری‌» و «جامعه‌ باز ودشمنان‌ آن‌» در زمینه‌ مباحث‌ اجتماعی‌ و نقد آراء افلاطون‌ و مارکس‌ موجب‌شهرت‌ وی‌ شد. وی‌ در زمینه‌ معرفت‌ شناسی‌ هم‌ تحقیقات‌ دامنه‌داری‌ را به‌انجام‌ رسانده‌ است‌. پوپر مدت‌ کوتاهی‌ در اوائل‌ جوانی‌ تحت‌ تبلیغ‌کمونیستها، مارکسیست‌ شد.

پس‌ از آن‌که‌ پوپر از گرایش‌های‌ کوتاه‌ مدّت‌ مارکسیستی‌ خود دست‌ کشید،احساس‌ کرد که‌ تفکّر مارکسیستی‌ علی‌رغم‌ ادعا و تبلیغاتش‌ علمی‌ نیست‌. این‌احساس‌ وی‌ را بر آن‌ داشت‌ تا در ملاک‌ رایج‌ تمییز علم‌ و غیر علم‌ تردید کندو به‌دنبال‌ اصلاح‌ آن‌ برآید.

سنّت‌ رایج‌ آن‌ روزگار، سنّت‌ تحصّلی‌ (پوزیتویستی‌) بود که‌ تجربه‌ واستقرا را روش‌ علم‌ می‌دانست‌ و برای‌ استقرا نیز منطقی‌ ارائه‌ می‌کرد تا به‌کمک‌ آن‌ نه‌ تنها علم‌ از غیرعلم‌ بلکه‌ علم‌ از خرافات‌ جدا شود. بانیان‌ مکتب‌پوزیتیویسم‌، به‌ ناحق‌ معیار اثبات‌پذیری‌ تجربی‌ را، معیار معنی‌داری‌ معرّفی‌کرده‌ بودند تا متافیزیک‌ را خصمانه‌ از صحنه‌ معرفت‌ بشری‌ بیرون‌ کنند.

پوپر که‌ بنابر زیرکی‌ خود حس‌ می‌کرد سازمان‌ فکری‌ مارکسیسم‌ وآدلریسم‌ و فرویدیسم‌ علمی‌ نیست‌، نهایتاً ملاک‌ ابطال‌پذیری‌ را به‌ عنوان‌معیار تمییز علم‌ تجربی‌ مطرح‌ کرد و از آنجا که‌ روشن‌ بینانه‌ درک‌ می‌کرد که‌اخراج‌ متافیزیک‌ از صحنه‌ معرفت‌ بشری‌، کشتی‌ علم‌ را هم‌ با خود به‌ زیر آب‌خواهد کشید هیچ‌گاه‌ با متافیزیک‌ خصومت‌ نورزید. کتاب‌ منطق‌ اکتشاف‌ علمی‌حاصل‌ اندیشه‌های‌ وی‌ در این‌ زمینه‌ است‌. در گوشه‌ و کنار این‌ کتاب‌،نشانه‌هایی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد که‌ پوپر متوجه‌ مشکلات‌ طرح‌ خود بوده‌ است‌ وزیرکانه‌ از کنار آنها گذشته‌ است‌.

از آنجا که‌ نظریه‌ پوپر، مربوط‌ به‌ حوزه‌ معرفت‌شناسی‌ بود، دلایل‌گوناگونی‌ وی‌ را به‌ اصلاح‌ و تکمیل‌ و توسعه‌ نظریه‌اش‌ وادار کرد و باعث‌ شدتا به‌تدریج‌ از معیار ابطال‌پذیری‌ به‌سوی‌ معیار نقدپذیری‌ روآورد.

مسئله‌ این‌ بود که‌ علم‌ در عمل‌ لزوماً از این‌ قاعده‌ پیشنهادی‌ وروش‌شناسانه‌ او پیروی‌ نمی‌کرد، ضمناً او تفکیک‌ روشنی‌ میان‌ علم‌ ومتافیزیک‌ قائل‌ نبود؛ از این‌ رو در برخی‌ نظریه‌ها معیار تمییز او دچارسردرگمی‌ می‌شد. بعلاوه‌، ملاک‌ او، هیچ‌ پشتوانه‌ منطقی‌ نداشت‌ و صرفاًتجویزی‌ بود. این‌ گونه‌ موارد کم‌کم‌ ملاک‌ نقدپذیری‌ را به‌ میدان‌ آورد؛ و ازآنجا که‌ این‌ ملاک‌ نمی‌توانست‌ ملاک‌ تمیز علم‌ و غیرعلم‌ باشد، وی‌ آن‌ را به‌عنوان‌ ملاک‌ و معیار عقلانیّت‌ مطرح‌ کرد. امّا مسئله‌ اینجا تمام‌ نمی‌شد و هنوزهم‌ مشکلات‌ فراوان‌ باقی‌ بود.

آنچه‌ در این‌ مکتوب‌ می‌آید، معرّفی‌ اجمالی‌ عقلانیت‌ در اندیشه‌ پوپر وبررسی‌ زمینه‌ها و آثار آن‌ و همچنین‌ ارائه‌ برخی‌ نقطه‌نظرهای‌ «نقادانه‌» به‌ این‌اندیشه‌هاست‌.

در اینجا لازم‌ است‌ تذکر دهیم‌ که‌ اصولاً بحث‌ عقلانیّت‌ در نظریه‌معرفت‌شناختی‌ پوپر با مسئله‌ نقادی‌ و نقدپذیری‌ رابطه‌ تنگاتنگی‌ دارد وطرحی‌ است‌ برای‌ کل‌ّ ساختار معرفت‌ بشری‌ و مختص‌ّ به‌ حوزه‌ علم‌ نیست‌؛ ازاین‌ رو اهمّیت‌ آن‌ از مسئله‌ ابطال‌پذیری‌ همچون‌ معیار تمییز علم‌ از غیرعلم‌بیشتر است‌؛ و به‌ تعبیری‌، شأن‌ حاکمیت‌ بر آن‌ را دارد.

پرسشهای‌ مهمّی‌ در حوزه‌ عقلانیّت‌ به‌ میدان‌ اندیشه‌ وارد شده‌ است‌ که‌پاسخی‌ درخور لازم‌ دارد. پرسشهایی‌ مانند:

آیا اصولاً برای‌ عقلانیّت‌ معیار و محکی‌ جهان‌شمول‌ وجود دارد یا نه‌؟

آیا برای‌ سنجش‌ دیدگاههای‌ متفاوت‌ و اعتبارات‌ گوناگون‌ ملاکی‌ وجوددارد یا نه‌؟

آیا برای‌ سنجش‌ صدِ و راستی‌ معیاری‌ وجود دارد یا نه‌؟

آیا می‌توان‌ به‌ واقعیت‌ دست‌ یافت‌؟ آیا می‌توان‌ به‌ آن‌ نزدیک‌ شد؟ اگر نه‌،چرا و اگر آری‌، ملاک‌ آن‌ چیست‌؟ درستی‌ این‌ ملاک‌ را چه‌ کسی‌ و چه‌

چیزی‌روشن‌ می‌کند و با کدام‌ محک‌ سنجیده‌ می‌شود؟ آیا به‌ دام‌ تسلسل‌ گرفتارنخواهیم‌ شد؟

آیا پیشرفت‌، امکان‌ خواهد داشت‌؟ و به‌ تعبیری‌ دقیقتر، آیا پیشرفت‌، معناخواهد داشت‌؟

اگر حقیقت‌ و عقلانیّت‌ نسبت‌ به‌ گروهها و یا افراد مختلف‌ متغیر باشد، آیادیگر راهی‌ برای‌ گفتگوی‌ مشترک‌ میان‌ افراد هست‌؟ آیا دیگر می‌توان‌اندیشه‌ها

را سنجید؟ آیا تبادل‌نظر معقول‌ امری‌ ممکن‌ است‌؟ و آیا چیزی‌ به‌اسم‌ تفاهم‌ دست‌ یافتنی‌ است‌؟

آیا دیو نسبیت‌، سرنوشت‌ معرفت‌ بشری‌ را به‌ خطر نخواهد افکند؟

به‌ هر حال‌، در این‌ حوزه‌ خطیر، مسائلی‌ بنیادین‌ خودنمایی‌ می‌کنند و ماعمدتاً درصدد بررسی‌ رویکردها و رهاوردهای‌ پوپر در این‌ میدان‌ هستیم‌.

چنان‌ که‌ گذشت‌، در این‌ مباحث‌، سخن‌ از محدوده‌ علم‌ تجربی‌ فراترمی‌رود و شامل‌ تمامی‌ حوزه‌ شناخت‌ و معرفت‌ می‌شود. قبل‌ از این‌که‌ شواهداین‌ مسئله‌ را ذکر کنیم‌ به‌ سخن‌ پوپر اشاره‌ می‌کنیم‌ که‌ او ریشه‌ همه‌ مسائل‌شناخت‌ را در مسئله‌ تمییز می‌داند، البتّه‌ هدف‌ اصلی‌ او در این‌ بحث‌ تشخیص‌و تمییز علوم‌ تجربی‌ بوده‌ است‌. پوپر می‌گوید:

در نوشته‌ دیگری‌ که‌ هنوز به‌ چاپ‌ نرسیده‌ است‌، شیوه‌ انتقادی‌ را پیش‌ گرفته‌و کوشیده‌ام‌ تا نشان‌ دهم‌ که‌ ریشه‌ مسائل‌ نظریه‌ شناخت‌، چه‌ در قدیم‌ و چه‌در جدید – از هیوم‌ گرفته‌ تا کانت‌ و از او تا راسل‌ و وایتهد – را می‌توان‌ به‌مسئله‌ تمییز، یعنی‌ مسئله‌ یافتن‌ معیاری‌ برای‌ تشخیص‌ خصلت‌ تجربی‌ علوم‌،رساند.

یعنی‌ پوپر مهم‌ترین‌ مسئله‌ را در معرفت‌ شناسی‌ جداکردن‌ علوم‌ تجربی‌ ازبقیه‌ معرفت‌ها می‌دانسته‌ و در پی‌ضابطه‌ای‌ برای‌ این‌ تفکیک‌ بوده‌ است‌.

فصل‌ اوّل‌ : ریشه‌های‌ توجه‌ به‌ عقلانیّت‌

اهمیت‌ معیار تمییز نزد پوپر

چنان‌ که‌ گذشت‌، در این‌ مباحث‌، سخن‌ از محدوده‌ علم‌ تجربی‌ فراترمی‌رود و شامل‌ تمامی‌ حوزه‌ شناخت‌ و معرفت‌ می‌شود. قبل‌ از این‌که‌ شواهداین‌ مسئله‌ را ذکر کنیم‌ به‌ سخن‌ پوپر اشاره‌ می‌کنیم‌ که‌ او ریشه‌ همه‌ مسائل‌شناخت‌ را در مسئله‌ تمییز می‌داند، البتّه‌ هدف‌ اصلی‌ او در این‌ بحث‌ تشخیص‌و تمییز علوم‌ تجربی‌ بوده‌ است‌. پوپر می‌گوید:

در نوشته‌ دیگری‌ که‌ هنوز به‌ چاپ‌ نرسیده‌ است‌، شیوه‌ انتقادی‌ را پیش‌ گرفته‌و کوشیده‌ام‌ تا نشان‌ دهم‌ که‌ ریشه‌ مسائل‌ نظریه‌ شناخت‌، چه‌ در قدیم‌ و چه‌در جدید- از هیوم‌ گرفته‌ تا کانت‌ و از او تا راسل‌ و وایتهد- را می‌توان‌ به‌مسئله‌ تمییز، یعنی‌ مسئله‌ یافتن‌ معیاری‌ برای‌ تشخیص‌ خصلت‌ تجربی‌ علوم‌،رساند.
یعنی‌ پوپر مهم‌ترین‌ مسئله‌ را در معرفت‌ شناسی‌ جداکردن‌ علوم‌ تجربی‌ ازبقیه‌ معرفت‌ها می‌دانسته‌ و در پی‌ضابطه‌ای‌ برای‌ این‌ تفکیک‌ بوده‌ است‌.

ابطال‌پذیری‌ تجربی‌، معیار برگزیده‌ پوپر

علم‌شناسان‌ قبل‌ از پوپر نوعاً معتقد بودند که‌ از طریق‌ تکرار تجربه‌ و به‌کمک‌ استقرا می‌توان‌ تئوریهای‌ علمی‌ را تولید و اثبات‌ کرد. اعتقاد پوپراینست‌ که‌ این‌ روش‌ منطقاً غلط‌ است‌. وی‌ می‌گوید ما تئوری‌ را حدس‌ می‌زنیم‌و از طریق‌ آزمون‌ تجربی‌ نظریه‌ را ابطال‌ می‌کنیم‌. آزمایشها هیچ‌ نظریه‌ای‌ راثابت‌ نمی‌کنند بلکه‌ فقط‌ می‌توانند آنها را ابطال‌ کنند و یک‌ نظریه‌ تا زمانی‌ که‌در مقابل‌ آزمونهای‌ سخت‌ مقاومت‌ می‌کند و ابطال‌ نشده‌ بصورت‌ موقت‌ قابل‌اتکا می‌باشد ولی‌ هر لحظه‌ هم‌ ممکن‌ است‌ یک‌ آزمون‌، آن‌ را از گردونه‌خارج‌ سازد.

با این‌ توضیح‌ نظریه‌هایی‌ که‌ قابل‌ ابطال‌ تجربی‌ نیستند، از نظر پوپر علمی‌هم‌ نیستند. ابطال‌ پذیر بودن‌ در اینجا یعنی‌ بتوان‌ آزمونی‌ را پیشنهاد کرد که‌ درصورت‌ وقوع‌، با نتایج‌ تئوری‌ موردنظر در تناقض‌ باشد.

مشکلات‌ ابطال‌پذیری‌ به‌ عنوان‌ معیار

پوپر، ویژگی‌ ابطال‌پذیری‌ تجربی‌ را معیار تمییز علوم‌ تجربی‌ از غیرعلم‌معرّفی‌ کرد ولی‌ این‌ معیار اِشکال‌هایی‌ دارد که‌ پوپر هوشمندانه‌ به‌ برخی‌ ازآنها اشاره‌ می‌کند، وی‌ در کتاب‌ منطق‌ اکتشاف‌ علمی‌، ذیل‌ بحث‌ ابطال‌پذیری‌می‌گوید:

گمان‌ می‌کنم‌ که‌ با استنباط‌ از بینش‌ اهل‌ مواضعه‌، می‌توان‌ اشکالات‌ مهمّی‌را بر ضابطه‌ تمییز من‌ وارد کرد. از این‌ قبیل‌ که‌ اهل‌ مواضعه‌ می‌گویند:اثبات‌ناپذیری‌ دستگاههای‌ تئوریک‌ علوم‌ طبیعی‌ را می‌پذیریم‌، ولی‌ در عین‌حال‌ قبول‌ داریم‌ که‌ ابطال‌پذیر هم‌ نیستند. چه‌، همواره‌ می‌توان‌ کاری‌ کرد که‌هر دستگاه‌ اصل‌ موضوعی‌ دلخواه‌ «مطابق‌ واقع‌» بماند.

ایرادی‌ که‌ پوپر به‌ اهل‌ مواضعه‌ نسبت‌ می‌دهد، مربوط‌ به‌ ابطال‌گریزی‌منطقی‌ نظریه‌ها است‌؛ یعنی‌ مفرّی‌ برای‌ مدافعان‌ نظریه‌ها وجود دارد که‌ درمقابل‌ ابطال‌تجربی‌ مقاومت‌ کنند توضیح‌ اینکه‌ شکل‌ عام‌ نظریه‌ها حاوی‌ یک‌مقدمه‌ و یک‌ نتیجه‌ است‌، یعنی‌ اگر شرایط‌ «الف‌، ب‌ و ج‌» محقّق‌ شود، نتیجه‌«د» ضرورتاً حاصل‌ می‌شود، پوپر می‌گوید ابطال‌ این‌ نظریه‌ که‌ شکل‌ گزاره‌شرطی‌ دارد به‌ اینست‌ که‌ در یک‌ مورد شرایط‌ مذکور محقّق‌ باشند ولی‌ نتیجه‌حاصل‌ نشود، ابطال‌گریزی‌ منطقی‌ این‌ است‌ که‌ مدافع‌ یک‌ نظریه‌ بگوید اگرنتیجه‌ حاصل‌ نشده‌، مربوط‌ به‌ عواملی‌ مانند «ه» می‌باشد که‌ آنها هم‌ در حصول‌نتیجه‌ دخیل‌ هستند و به دلایلی‌ در صورت‌ تئوری‌ ذکری‌ از آنها به‌ میان‌ نیامده‌است‌.

به‌ عنوان‌ مثال‌ دستگاه‌ آزمایشگر دچار اختلال‌ بوده‌، و یا آزمایش‌ کننده‌دچار حواس‌پرتی‌ بوده‌ است‌. روشن‌ است‌ که‌ این‌ احتمالات‌ را منطقاً نمی‌توان‌رد کرد و به‌ کمک‌ همین‌ احتمالها می‌توان‌ مانع‌ ابطال‌ منطقی‌ یک‌ نظریه‌ شد. والبتّه‌ واقعیت‌ خارجی‌ هم‌ همین‌طور است‌ و نوع‌ دانشمندان‌ صرف‌ ارائه‌ی‌موارد نقض‌ نمی‌پذیرند تئوری‌ آنها باطل‌ است‌. خود پوپر هم‌ این‌ اشکالات‌ رادرست‌ می‌داند، وی‌ می‌گوید:

ایراداتی‌ که‌ از قول‌ اهل‌ مواضعه‌ آوردم‌، در نظرم‌ همچون‌ خود نظام‌ فلسفی‌ِاهل‌ مواضعه‌ سخت‌ مستحکم‌ است‌. می‌پذیرم‌ که‌ با توسّل‌ به‌ ضابطه‌ابطال‌پذیری‌، نمی‌توان‌ دستگاهها را به‌ روشنی‌ تام‌ دسته‌بندی‌ کرد و از تحلیل‌صورت‌ منطقی‌ گزاره‌های‌ دستگاهها نمی‌توان‌ حکم‌ کرد که‌ کدام‌ دستگاه‌مجموعه‌ای‌ است‌ از تعاریف‌ خفی‌ّ ابطال‌ناپذیر قراردادی‌ و کدام‌ دستگاه‌،تجربی‌ به‌ تعبیر ما ابطال‌پذیر است‌.

در اینجا به‌ سه‌ نکته‌ اشاره‌ می‌کنیم‌:
1ـ پوپر در اینجا فقط‌ برخی‌ اشکالات‌ را مطرح‌ کرده‌ است‌، امّا در یک‌بررسی‌ نقّادانه‌ اشکالات‌ دیگری‌ هم‌ بر نظریه‌ وارد است‌ که‌ در آثار دانشمندان‌و ناقدانی‌ مانند: لاکاتوش‌، چالمرز، فایرابند و بارتلی‌ مطرح‌ شده‌ است‌.
2ـ نکته‌ دیگر این‌که‌، اصولاً پوپر درصدد حل‌ این‌ مشکلات‌ برنمی‌آید،بلکه‌ ویژگی‌ تجویزی‌ و دستوری‌ نظریه‌ خود را تقویت‌ می‌کند و سعی‌ می‌کندتا با وضع‌ قواعد دیگری‌ به‌ نام‌ «قواعد روش‌شناسانه‌» راهکارهای‌ علمی‌ برای‌حل‌ّ این‌ مشکلات‌ ارایه‌ کند.
3ـ علم‌ شناسانی‌ مانند کوهن‌ و کسانی‌ که‌ در فلسفه‌ علم‌ روش‌ توصیفی‌ راپیش‌ گرفته‌اند مدّعی‌ هستند جامعه‌ علمی‌، در عمل‌ از توصیه‌ها ودستورالعملهای‌ پوپر پیروی‌ نکرده‌ است‌. یعنی‌ نظریه‌هایی‌ بر اساس‌ معیارپوپر علم‌ تجربی‌ نیستند ولی‌ جامعه‌ علمی‌ آنها را علم‌ تجربی‌ می‌داند. در این‌مورد مثالهای‌ فراوانی‌ در کتاب‌های‌ «ساختار انقلابهای‌ علمی‌» نوشته‌ کوهن‌ و«بر ضد روش‌» نوشته‌ فایرابند مطرح‌ شده‌ است‌. بهرحال‌ این‌ نکته‌ به‌ معیارتمییز پوپر و ارزش‌ آن‌ آسیب‌ جدّی‌ وارد می‌کند.

ناتوانی‌ معیار ابطال‌ پذیری‌ در تعیین‌ مبنای‌ تجربه‌

با توجه‌ به‌ این‌که‌ معیار ابطال‌پذیری‌، موضوع‌ بحث‌ ما نیست‌ و فقط‌ درصددآن‌ هستیم‌ که‌ ریشه‌های‌ گرایش‌ پوپر به‌ مسئله‌ عقلانیّت‌ را توضیح‌ دهیم‌می‌گوییم‌: از مشکلات‌ مهم‌ نظریه‌ ابطال‌پذیری‌ این‌ است‌ که‌ نمی‌تواند مبنای‌ثابت‌ و قابل‌ اتکایی‌ برای‌ تجربه‌ ارائه‌ کند. به‌ عبارت‌ دیگر، برای‌ آزمودن‌ یک‌نظریه‌ باید گزاره‌های‌ پایه‌ و مقدّم‌ بر آن‌ را آزمود و برای‌ ابطال‌ آنهاگزاره‌های‌ مقدّم‌ بر آنها را و…، این‌ امر مستلزم‌ تسلسل‌ منطقی‌ است‌ که‌ پوپربرای‌ آن‌ راه‌حل‌ّ منطقی‌ ندارد و دوباره‌ به‌ روشهای‌ تجویزی‌ رومی‌آورد:
در آزمودن‌ تئوریها، چه‌ تئوریها تقویت‌ گردند، چه‌ ابطال‌، عاقبت‌ همیشه‌ناگزیریم‌ گزاره‌های‌ پایه‌ را امتحان‌ نکرده‌ برگیریم‌ و بپذیریم‌ که‌ دیگر آزمون‌را ادامه‌ ندهیم‌؛ والاّ اگر نه‌ حکمی‌ صادر کنیم‌، نه‌ گزاره‌ پایه‌ را بپذیریم‌،تجربه‌ کردن‌ ما بیهوده‌ خواهد بود.
وی‌ در جای‌ دیگر تصریح‌ می‌کند:
می‌پذیرم‌ که‌ سلسله‌ قیاسات‌، منطقاً پایانی‌ ندارد.

برآب‌ بودن‌ بنیاد معرفت‌ علمی‌ در نظریه‌ پوپر

با توجّه‌ به‌ وجود مشکل‌ تسلسل‌ در گزاره‌های‌ پایه‌، و این‌که‌ در نهایت‌نمی‌توان‌ نقطه‌ اتّکای‌ روشنی‌ را در آن‌ پیدا کرد پوپر اعتراف‌ می‌کند که‌گزاره‌های‌ پایه‌ پشتوانه‌ صدِ و توجیه‌ صحیحی‌ ندارند:
بازمی‌گوییم‌ که‌ پذیرفتن‌ و کافی‌شمردن‌ و خرسندبودن‌ به‌ گزاره‌های‌ پایه‌،معلول‌ دریافتهای‌ ما – بویژه‌ دریافتهای‌ درونی‌ مااست‌. ولی‌ ما این‌دریافتها را دلیل‌ صدِ گزاره‌های‌ پایه‌ نخواهیم‌ گرفت‌؛ دریافتها انگیزه‌ ردّ وقبول‌ گزاره‌ها هستند؛ ولی‌ همچنان‌ که‌ با کوبیدن‌ به‌ روی‌ میز هیچ‌ گزاره‌ای‌ رانمی‌توان‌ توجیه‌ (عقلی‌) کرد، خود دریافتها را نیز نمی‌توان‌ پشتوانه‌ صدِگزاره‌های‌ پایه‌ دانست‌.
طبیعی‌ است‌ که‌ اگر پشتوانه‌ صدقی‌ برای‌ بنیاد معرفت‌ علمی‌ یافت‌ نشود،یکی‌ از راههای‌ گریز این‌ است‌ که‌ به‌ نوعی‌ قرارداد و توافق‌و امثال‌آن‌ روآوریم‌. خود پوپر به‌این‌نکته‌ چنین‌ اشاره‌ می‌کند:
پذیرش‌ گزاره‌های‌ پایه‌، منوط‌ به‌ توافق‌ یا عزم‌ عالمان‌ به‌ قبول‌ آنهاست‌. از این‌جهت‌ گزاره‌های‌ پایه‌ از جنس‌ مواضعات‌ به‌ شمار می‌آیند.
پوپر در جای‌ دیگری‌ نیز به‌ این‌ مشکل‌ اشاره‌ می‌کند:
… امّا می‌پذیریم‌ که‌ امتحان‌ کردنی‌ دانستن‌ همه‌ گزاره‌ها و هیچ‌ گزاره‌ای‌ رافرجامین‌ و مستغنی‌ از امتحان‌ ندانستن‌، مشکلی‌ را پیش‌ می‌آورد. زیرا معلوم‌است‌ که‌ امتحان‌ را نمی‌توان‌ تا ابد ادامه‌ داد و دیر یا زود، باید دست‌ از این‌کار کشید…
از سخنان‌ پوپر می‌توان‌ به‌روشنی‌ آثار تزلزل‌ و ناامنی‌ را در بنیاد معرفت‌علمی‌ ـ با رویکرد پوپری‌ ـ احساس‌ کرد، پوپر خودش‌ این‌ مطلب‌ را به‌ صریحاًاعلام‌ می‌کند:
تجربه‌ در علوم‌ عینی‌، بر هیچ‌ ستون‌ پولادینی‌ تکیه‌ نزده‌ است‌، بلکه‌ گویی‌کاخ‌ تئوریهای‌ علمی‌ بر باتلاقی‌ افراشته‌ است‌ و عمارتی‌ است‌ نهاده‌ برتیرکهای‌ فرورفته‌ در باتلاِ. بر هیچ‌کس‌ معلوم‌ نیست‌ که‌ ته‌ این‌ باتلاِکجاست‌. اگر امروز تیرکها را بر زمینی‌ پایینتر از این‌که‌ هست‌، نصب‌نمی‌کنیم‌، نه‌ به‌ دلیل‌ آن‌ است‌ که‌ به‌ پایه‌ای‌ محکم‌ رسیده‌ایم‌، ما فقط‌ هنگامی‌از فروبردن‌ تیرکها دست‌ می‌کشیم‌ که‌ اطمینان‌ یابیم‌ لایه‌ زیرین‌ آن قدر سخت‌هست‌ که‌ دست‌ کم‌ برای‌ مدّتی‌ از عهده‌ تحمّل‌ بنا برآید.

نفوذ داوریهای‌ ارزشی‌ در ارائه‌ ملاک‌ تمییز پوپر

با توجّه‌ به‌ این‌ مقدّمات‌ ـ وجود مشکلات‌ منطقی‌ در معیار تمییز پوپر وامکان‌ مطابق‌ نبودن‌ نظریات‌ با این‌ معیار، توافقی‌ و قراردادی‌ بودن‌ مبنای‌تجربه‌ و امثال‌ اینها در اصالت‌ و ارزش‌ معیار تمییز پوپر تردید می‌شود. پوپر باتوجّه‌ به‌ این‌ مشکلات‌ تصریح‌ می

‌کند که‌ پیشنهاد او صرفاً جنبه‌ مصالحه‌ دارد وقراردادی‌ است‌ که‌ برای‌ پذیرش‌ آن‌ هیچ‌ ضرورت‌ منطقی‌ در کار نیست‌. وحتّی‌ تصریح‌ می‌کند که‌ خود او در پذیرش‌ یا ارائه‌ چنین‌ معیاری‌ تحت‌ تأثیرتمایلات‌ و قضاوتهای‌ درونی‌ خویش‌ بوده‌ است‌:
این‌ ضابطه‌ای‌ را که‌ من‌ برای‌ تمییز علم‌ از متافیزیک‌ آورده‌ام‌، باید پیشنهادی‌برای‌ مصالحه‌ یا یک‌ مواضعه‌ دانست‌. چه‌ بسا، درباره‌ شایستگی‌ چنین‌مواضعه‌ای‌، عقیده‌ها مختلف‌ باشد…
… پس‌ بی‌پرده‌ بگویم‌ که‌ در تنظیم‌ پیشنهادهای‌ یاد شده‌، در کنه‌ ضمیر خویش‌از بعضی‌ داوریهای‌ ارزشی‌ متأثر بوده‌ام‌ و جانب‌ برخی‌ مرجّحات‌ را نگه‌داشته‌ام‌.
با توجه‌ به‌ تذکری‌ که‌ پوپر در این‌ قسمت‌ مطرح‌ می‌کند فقط‌ کسانی‌ با پوپردر مورد این‌ ضابطه‌ می‌توانند به‌ توافق‌ برسند که‌ از نظر داوریهای‌ ارزشی‌ ومرجّحات‌ درونی‌ مثل‌ پوپر باشند، وگرنه‌ معیار پوپر نهایتاً برای‌ آنها قابل‌ قبول‌و توجیه‌پذیر نخواهد بود.

فصل‌ دوّم : ‌انتقال‌ از ابطال‌پذیری‌ به‌ عقلانیّت‌

در بخش‌ پیشین‌، به‌ اختصار درباره‌ مشکلاتی‌ بحث‌ کردیم‌ که‌ پوپر برای‌ارائه‌ معیار تمییز معرفت‌ علمی‌ و غیرعلمی‌ با آن‌ مواجه‌ شد؛ در این‌ قسمت‌درصدد تحلیل‌ چگونگی‌ انتقال‌ رویکرد پوپر از مسئله‌ تمییز علم‌ و غیرعلم‌ به‌مسئله‌ عقلانیّت‌ هستیم‌.

تردید در اصالت‌ و اهمیّت‌ معیار پوپر

سؤال‌ها و ابهام‌هایی‌ که‌ درباره‌ معیار تمییز پوپر ارائه‌ شده‌ است‌، ارزش‌ واهمیت‌ آن‌ را زیر سؤال‌ برده‌ است‌. اساساً چرا یک‌ نفر باید معیار پوپر راانتخاب‌ کند؟ اگر انگیزه‌ها و قضاوتهای‌ شخصی‌ پوپر در شکل‌گیری‌ معیارتمییز او دخیل‌ بوده‌ است‌ بی‌تردید نظریه‌ او هم‌ امری‌ شخصی‌ خواهد بود ودلیلی‌ ندارد که‌ دیگران‌ به‌ آن‌ تن‌ دهند؛ به‌ دیگر سخن‌، مخاطبان‌ پوپر که‌ لزوماًمانند او فکر نمی‌کنند و ارزشهایی‌ متفاوت‌ با ارزشهای‌ او دارند چگونه‌ خودرا قانع‌ کنند؟ آنها چه‌ محملی‌ برای‌ مدنظر قراردادن‌ پیشنهاد پوپر دارند؟اصولاً چگونه‌ چنین‌ طرحی‌ قابل‌ دفاع‌ است‌؟

براساس‌ چنین‌ پرسشهایی‌ متوجّه‌ می‌شویم‌ که‌، مقدم‌ بر پذیرش‌ معیار علم‌شناختی‌ پوپر مسائل‌ معرفت‌ شناختی‌ مهمی‌ مطرح‌ است‌ که‌ باید پاسخ‌ داده‌شود وگرنه‌ طرح‌ پوپر قابل‌ دفاع‌ نیست‌. چرا که‌ تمامی‌ نظریه‌ پوپر متکی‌ برمعیار تمییز جدیدی‌ است‌ که‌ او ارائه‌ کرده‌ است‌ و خود معیار تمییز با سؤالات‌جدّی‌ و مهمی‌ روبروست‌ که‌ در پاسخ‌گویی‌ به‌ آنها، کارآیی‌ ندارد.

اولین‌ رویکرد ضعیف‌ پوپر به‌ عقلانیّت‌ در “منطق‌ اکتشاف‌”

پوپر در رویارویی‌ با چنین‌ نقدهایی‌ به‌ ناچار به‌ عقلانیّت‌ رومی‌آورد. ازآنجا که‌ او اصولاً اثبات‌ منطقی‌ معیار تمییز را غیرممکن‌ می‌داند معتقد است‌که‌ کسی‌ می‌تواند معیار او را بپذیرد که‌ آن‌ را معقول‌ بیابد؛ و امّا این‌که‌ چگونه‌ممکن‌ است‌ شخصی‌ به‌ معقول‌ بودن‌ این‌ معیار معتقد شود، سؤالی‌ است‌ که‌ درپاسخ‌ آن‌ درمی‌ماند. از این‌ رو، با کمال‌ تواضع‌ و شاید از روی‌ ضعف‌ به‌ خودامید می‌دهد که‌ دست‌کم‌ کسانی‌ که‌ همانند او فکر می‌کنند، به‌ این‌ معیار معتقدشوند.

وی‌ پس‌ از این‌که‌ معیار تمییزش‌ را همچون‌ پیشنهادی‌ برای‌ مصالحه‌ یامواضعه‌ معرفی‌ می‌کند، می‌گوید:
چه‌ بسا درباره‌ شایستگی‌ چنین‌ مواضعه‌ای‌ عقیده‌ها مختلف‌ باشد، بحث‌ وگفتگوی‌ معقول‌ بر سر چنین‌ مسائلی‌، فقط‌ در میان‌ کسانی‌ باید برود که‌ اهدافی‌مشترک‌ داشته‌ باشند.

و در مقابل‌ این‌ پرسش‌ که‌ این‌ اهداف‌ مشترک‌ با چه‌ ملاکی‌ حاصل‌ می‌شود،می‌گوید:

انتخاب‌ آن‌ اهداف‌ در تحلیل‌ آخر، منوط‌ به‌ تصمیم‌ و توافق‌ است‌ و به‌ صرف‌احتجاج‌ عقلانی‌ حاصل‌ نمی‌شود. کسی‌ که‌ غایت‌ علم‌ را نیل‌ به‌ دستگاهی‌ ازگزاره‌های‌ مسلّم‌ بدیهی‌الصدِ می‌انگارد، مسلماً پیشنهاد مرا نمی‌پذیرد.کسانی‌ هم‌ که‌ گوهر علم‌ را در منازعت‌ آن‌ می‌جویند و این‌ را هم‌ در جامعیّت‌و اصابت‌ واقع‌ و ضروریّت‌ علم‌ نهفته‌ می‌پندارند سخن‌ من‌ را منکرند. اینان‌حتّی‌ فیزیک‌ نظری‌ نوین‌ را مستحق‌ّ وصف‌ مناعت‌ نمی‌شناسند، حال‌ این‌که‌من‌ و دیگران‌ این‌ علم‌ را کاملترین‌ مصادیق‌ علم‌ تجربی‌ تا به‌ امروزمی‌یابیم‌.

مشاهده‌ می‌شود که‌ در این‌ تفسیر، هرکس‌ برای‌ خودش‌ مرز علم‌ راشناسایی‌ می‌کند و سپس‌ ملاکی‌ مناسب‌ و موافق‌ نظر خود ارائه‌ می‌دهد ومعقول‌ بودن‌ ملاک‌ هم‌ فقط‌ در این‌ است‌ که‌ گروهی‌ یک‌جور فکر کنند و این‌اشتراک‌ نظر یا میل‌، معقولیت‌ نظریه‌ را توجیه‌ می‌کند. البته‌ معقولیت‌ برای‌دیگران‌ به‌صورت‌ دیگری‌ جلوه‌ خواهد کرد و این‌ دو گروه‌ اصولاً با یکدیگرسازگاری‌ ندارند و تبادل‌ نظر میان‌ آنها ممکن‌ نیست‌.
به‌ نظر می‌رسد، این‌ بیان‌، غیرمعقول‌ترین‌ توضیح‌ و تفسیر در دفاع‌ از یک‌نظریه‌ باشد.

تلاشی‌ دیگر برای‌ معقول‌ جلوه‌دادن‌ ملاک‌

پوپر که‌ متوجه‌ ضعف‌ توجیهش‌ در باب‌ عقلانیّت‌ ملاک‌ ابطال‌ است‌، تلاش‌می‌کند تا باب‌ دیگری‌ را برای‌ معقولیت‌ معیارش‌ بگشاید و آن‌، کارایی‌ این‌ملاک‌ در صحنه‌ عمل‌ است‌. وی‌ تنها راه‌ عقلانی‌ توجیه‌ پیشنهادش‌ را، توجّه‌دادن‌ به‌ توانایی‌ عملی‌ این‌ ملاک‌ می‌داند که‌ امیدوار است‌ عده‌ای‌ را جذب‌کند. وی‌ می‌گوید:

من‌ فقط‌ یک‌ شیوه‌ عقلانی‌ برای‌ حمایت‌ از پیشنهادهایی‌ که‌ گفتم‌، می‌شناسم‌؛و آن‌ عبارت‌ است‌ از تحلیل‌ پیامدهای‌ منطقی‌ آنها؛ یعنی‌ نشان‌ دادن‌ کارایی‌آن‌ پیامدها و توانشان‌ در روشنتر ساختن‌ مسائل‌ نظریه‌ شناخت‌.

سپس‌ می‌گوید:

با این‌ حال‌، امید می‌برم‌ که‌ سخنم‌ را کسانی‌ نیز بپذیرند که‌ گذشته‌ از اتقان‌منطقی‌ بر تفکّر فارغ‌ از جزم‌ ارج‌ می‌نهند؛ کسانی‌ که‌ طالب‌ کاربرد عملی‌ وبیش‌ از آن‌ شیفته‌ جسارت‌ و جستجوگری‌ علم‌اند و مجذوب‌ کشفیاتی‌ هستندکه‌ همواره‌ ما را با مسائل‌ تازه‌ و غیرمنتظره‌ مواجه‌ می‌کند و بر آن‌ می‌دارد تاپاسخهای‌ نوین‌ و نوظهور برای‌ آن‌ مسائل‌ بجوییم‌.

البته‌ این‌ سخن‌ مشکلی‌ را حل‌ّ نمی‌کند. چرا که‌ در واقع‌، پوپر امیدوار است‌کسانی‌ سخنش‌ را بپذیرند که‌ همانند او فکر می‌کنند؛ یعنی‌ معیار او تنها برای‌کسی‌ معقول‌ خواهد بود که‌ مبانی‌ فکری‌ و آمال‌ و ایده‌های‌ او با پوپر منطبق‌باشد یا اندیشه‌هایی‌ نزدیک‌ به‌ اندیشه‌های‌ او داشته‌ باشد در این‌ فرض‌، درتوجیه‌ معیار تمییز گشایشی‌ حاصل‌ نمی‌شود؛ عقلانیّت‌ آن‌ نیزبا این‌ تفسیر محل‌ّتأمل‌ است‌.

عنوان کتاب: عقلانیت معرفت از دیدگاه علم شناسی پوپر

فرمت word

تعداد صفحه  40

حجم فایل 65

نام نویسنده:  سید عبدالحمید ابطحی

انتشارات:  کانون اندیشه جوان

تاریخ انتشار:ویراست اول- خرداد ماه 1384

تهیه و تنظیم :خداداد ظهرابی کلانتری

دانلود فایل

Recent search terms: